“بسم رب العالمین”
و اردوی آخر تابستان
“شمال“
دریا .جنگل .جوجه و…
صبح ساعت ۷ با اتوبوس راه افتادیم.
بلاخره رسیدیم روستا ی سنگ بست
محل اسکانمون حسینیه بزرگی بود که توی همون روستا بود.
تو حیاط حسینیه مقبره ی شهید مدافع حرمی بود که مال همین روستا بود.
در قبرستان آنجا مقبره شهیدی بود که عمو یکی از اعضای مجموعه بود…
“شهید احمد رضایی”
تو حسینیه بازی های زیاد کردیم
مثلا : کبدی .والیبال نشسته و…
روز اول رفتیم امام زاده عبد الله بود.
جای باصفایی بود که در آنجا توفیق نماز جماعت مغرب و عشا رو پیدا کردیم.
“الحمدللّٰه”
اما روز دوم رفتیم یه مکان سیاحتی، اولین جایی که با گفتن کلمه《 شمال》 به ذهن همه میرسه …
درسته روز دوم رفتیم دریا و آب بازی و تیر اتدازی با تفنگ بادی و قلعه شنی و…
البته ناهارو هم لب ساحل خوردیم.
واما روز آخر و جنگل…
اونجا بازی هایی مثل بدمینتون فوتبال و تیر اندازی کردیم .
واما وقت نهار بود …
یه منقل بزرگ و جوجه…
چقدر خوشمزه بود و حال داد.
حوالی عصر هم سوار اتوبوس شدیم و راهی تهران شدیم.
انشاالله این اردو مورد رضایت آقامو امام زمان قرار گرفته باشه.
“والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته”
گزارش تصویری:
